دل سیاه حاجی
کعبه سفید است؟!
زمینه مساعد فکری او باعث شد از همان روزهای اول استخدام خود چهره خویش را به نمایش بگذارد ویا شاید بلای آسمانی بود که بر سر افراد آن محل کار فرود آمد ویا اینکه خداوند به او توفیق داد تا به اینگونه کار های ناشایست ادامه دهد او در بین همه کارمندان بود اما فکر وروح شیطانی او باعث شده بود هر روز نظر رئیس بیشتر به او جلب شود روزها می گذشت وهرروز فشار رئیس به افراد بیشتر می شد وهر روز آقای الاغی به رئیس نزدیکتر می شد هر چند کار خلافی از هیچ کس سر نمی زد اما شوخی های کوچک وحرف های ضد رئیس از بین افراد به گوش رئیس می رسید بی مدیریتی پارتی بازی وضایع نمودن حقوق افراد از مسائل مطرح شده بود اما چه کسی این حرف وحدیث را می گفت خدا می داند هر گاه بیان می شد که چه کسی عامل رئیس می باشد او فردی را نشان می داد ومی گفت تمام گزارشات زیر سر محمد می باشد محمد فردی بود که سخت مخالف بی عدالتی رئیس بود او اعتقاد بر این داشت که رئیس خیانت می کند وحقوق همه را پایمال می نماید اما کسی به او گوش نمی کرد همه با چشم قربان گو بودن بار رئیس را بر دوش می کشیدند محمد هرگاه می گفت فریب این ظاهر آراسته وذکر وبر گذاری مراسمات ظاهر سازی رئیس را نخورید با اینکه همه این موضوع را می فهمیدند اما به او توجه نمی کردند لذا با اشاره رئیس آقای الاغی ماموریت داشت چهره محمد را تخریب کند ونگاه افراد محل کار را به طرف رئیس بکشاند وبلاخره توانست خوش خدمتی خودرا به درجه کامل برساند با توجه به شناسایی افراد ضد رئیس وارزیابی آقای الاغی از همکاران واینکه چه کسانی برده وار وچشم وگوش بسته حاضرند به رئیس کمک کنند حلقه ماموریتش کامل شد وآقای الاغی به سمت مسئول امور مالی آن محل کار معرفی شد او چندین سال متوالی در این سمت کار کرد ابتدا برای خودش اضافه کار ایجاد کرد وسپس توسط یکی از پزشکان که با آن محل کار به نوعی قرار داد داشت برای خودش برگ معافیت از هر گونه جابجایی از محل کار را گرفت وبرای همیشه توانست در آن محل کار بماند وتا کنون هم بجایی منتقل نشد وسالهاست که اضافه کاری ها را به جیب می زند اما در عوض محمد که شخص معتقد ی بود با تمام مشگلات وبیماریهای خانواده اش حتی یک روز هم اضافه کاری نگرفت زیرا او مخالف خلاف کاری آنها بود وبه سختی روزگار می گذراند وحتی اگر رئیسی هم عوض می شد این آقای الاغی اورا به رئیس جدید معرفی می کرد ومانع اضافه کار گرفتن ویا هر گونه امتیاز گرفتنش می شد وخانه نیمه کاره او همچنان نیمه کار بود وبدون شیشه بطوریکه یکی از همسایگان محمد به شیشه فروش محله سفارش کرده بود که بدون شناخته شدنش شیشه خانه محمد را بیندازند وپولش را از او بگیر د محمد روزگار سختی داشت هر چند در محل کار به نحو احسن وبا افتخار برای مردم کار می کرد آقای الاغی در سمت امور مالی بود وبا شگرد خاصی توانست وام های کلان بگیرد ودر مدت کوتاهی خانه سه طبقه وماشین وباغ بخرد او پول های محل کار را در حساب جداگانه ای در یکی از بانک ها می ریخت وبعد از چند مدتی که این کار را می کرد بخاطر گردش پول در آن بانک می توانست از وام استفاده کند واین شگرد خوب وقانونی برای او شده بود مدت های طولانی در بانک های مختلف اینکار را کرد تا اینکه سر انجام به سراغش رفتند وراه اورا سد کردند هر چند کسانی که از این کار ها می کنند تبدیل بهنور چشمی بهتری می گردند آقای الاغی به هرکس که می خواست برایش از رئیس در خواست اضافه کاری می کرد وبا هر کس مخالف بود نانش را می کرد ذغال اما محمد همچنان با افتخار وسر بلندی کار می کرد وخداوند توفیق داد که او از نظر مالی کمتر از دیگران نباشد خداوند برکت را در زندگی هر کس بخواهد می اندازد آقای الاغی در حین پولدار بودن متاسفانه پسر ندارد او چندین دختر بزرگ دارد که هر کدام همانند رستم هستند ومثل افراسیاب پول خرج می کنند ودیگر مسائلی دارند که باید بگذریم آقای الاغی دیگر طاقت نیاورد ویکروز دهان گشود وگفت برایش یک زن بیوه پیدا کنند تا او بگیرد محمد هم نامردی نکرد وآدرس وتلفن اورا به یک بیوه زن داد تا با او قرار ازدواج بگذارد بیوه زن اورا می شناخت چون پدرش با آقای الاغی همکار بوده است مدت کوتاهی نگذشت که آوازه الاغی به گوش همه رسید مدتی گذشت وآقای الاغی تصمیم گرفت خودش را طاهر کند او پس از سالها نان بری کردن وضایع کردن حقوق دیگران حالا تصمیم گرفته به زیارت خانه خدا برود وخودش را با آب زمزم طاهر کند می خواستم بگویم کعبه چقدر سیاهی اما دانستم که کعبه سیاه نیست کعبه سفید تر از برف است وشفاف تر از نور کعبه سفید است این دست های سیاه افرادی مثل آقای الاغی است که کعبه را سیاه نموده است کعبه زیباست زیاتر از اندیشه های ملائک اما این اندیشه سیاه افرادی مثل آقای الاغی است که زیبائی را از حاجی می گیرد به او می گویم تو دستان سیاهت را به سنگ های کار شده توسط ابراهیم که دوست خداست مالیدی وآنجا را سیاه کردی تو دستانت را بر سنگ وگلی سائیدی که ساخته یک نفر است که با خدا دوست است اما دلی را آزار رساندی که ساخته خداست به خانه ای رفتی که خانه ابراهیم دوست خداست اما خانه ای را که قلب همکارت (محمد) است خراب کرده ای که این قلب خانه خداست تو اگر خانه ابراهیم را خراب می کردی وخانه دل همکارت که جایگاه خدا می باشد را آباد می نمودی خدا بطور حتم ثواب صد ها زیارت سنگ وگل ابراهیم را بتو عنایت می کرد . من می گویم حاجی الاغی سیا دت وسیرو سلوک مبارک باد تنها تو توانستی از آقای الاغی تبدیل به حاجی الاغی شوی بیائید کعبه را سیاهتر نکنید بیائید دستان آلوده خودرا به خانه ساخت ابراهیم نکشید.
نظر دهید ادامه دهم یا نه.....نویسنده : شریف
ارتباط با ما از طریق : abotlbz@gmail.com